ظرفی را گویند که در آن چیزی از عطریات کرده باشند، (برهان)، ظرفی که در آن چیزهای معطر نهند، (فرهنگ فارسی معین)، ظرفی که در آن عطر و بوی خوش کنند و آنرا بعربی جونه گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از رشیدی)، جونه، سلۀ خرد عطاران که چرم بر آن کشیده باشند، (منتهی الارب)، جونه، (نصاب الصبیان) (زمخشری)، عتیده، (مهذب الاسماء)، طبله، عطردان
ظرفی را گویند که در آن چیزی از عطریات کرده باشند، (برهان)، ظرفی که در آن چیزهای معطر نهند، (فرهنگ فارسی معین)، ظرفی که در آن عطر و بوی خوش کنند و آنرا بعربی جونه گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از رشیدی)، جونه، سلۀ خرد عطاران که چرم بر آن کشیده باشند، (منتهی الارب)، جونه، (نصاب الصبیان) (زمخشری)، عتیده، (مهذب الاسماء)، طبله، عطردان
دارای بوی بودن. بوی متصاعد کردن: باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او. سعدی. فصل نوروز که بوی گل و سنبل دارد لطف این باد ندارد که تو می پیمایی. سعدی. - بوی داشتن زخم،ناسور شدن زخم از رسیدن بوی مشک و گل. (آنندراج)
دارای بوی بودن. بوی متصاعد کردن: باغ بنفشه و سمن بوی ندارد ای صبا غالیه ای بسای از آن طرۀ مشکبوی او. سعدی. فصل نوروز که بوی گل و سنبل دارد لطف این باد ندارد که تو می پیمایی. سعدی. - بوی داشتن زخم،ناسور شدن زخم از رسیدن بوی مشک و گل. (آنندراج)
تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و این جانور، خواه صحرایی باشد، خواه خانگی. و آنرا در عرف هند، باولی گویندو ظاهراً اول مخفف این است. (آنندراج) : بازدار فلک از بهر تذروافکنی ام خواست بولی بدهد بر مگس انداخت مرا. ملاطغرا (از آنندراج). و رجوع به مادۀ قبل شود
تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و این جانور، خواه صحرایی باشد، خواه خانگی. و آنرا در عرف هند، باولی گویندو ظاهراً اول مخفف این است. (آنندراج) : بازدار فلک از بهر تذروافکنی ام خواست بولی بدهد بر مگس انداخت مرا. ملاطغرا (از آنندراج). و رجوع به مادۀ قبل شود
مشیمه. (یادداشت مؤلف). رحم. زهدان که در آن بچه است. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنجا که نطفۀ بچه بسته شود. مهبل. تخمدان. تأمور. (منتهی الارب)
مشیمه. (یادداشت مؤلف). رحم. زهدان که در آن بچه است. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (آنندراج). آنجا که نطفۀ بچه بسته شود. مهبل. تخمدان. تأمور. (منتهی الارب)
دهی از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن با 267 تن سکنه. آب از چشمه و قنات. محصول آن غله و حبوب. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم وقالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن با 267 تن سکنه. آب از چشمه و قنات. محصول آن غله و حبوب. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم وقالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
رایحه داشتن و بیشتر در رایحه های بد و نتن استعمال میشود. (ناظم الاطباء). از خود بوی متصاعد کردن: تا صبر را نباشد شیرینی شکر تا بید بوی ندهد بر سان داربوی. رودکی. نباشد در او زخم دل بی سرشک که سودای نقدش دهد بوی مشک. میرزا وحید (از آنندراج).
رایحه داشتن و بیشتر در رایحه های بد و نتن استعمال میشود. (ناظم الاطباء). از خود بوی متصاعد کردن: تا صبر را نباشد شیرینی شکر تا بید بوی ندهد بر سان داربوی. رودکی. نباشد در او زخم دل بی سرشک که سودای نقدش دهد بوی مشک. میرزا وحید (از آنندراج).
میانجی. (آنندراج). صورتی است از پایندان بمعنی ضمین و کفیل. و رجوع به پایندان شود، منتشر کردن. فاش و برملا کردن، کنایه از فاش و رسوا کردن. (از آنندراج) : عیب صاحب هنران چند ببازار آری چند از آن گلبن پرگل کف پرخار آری. صائب
میانجی. (آنندراج). صورتی است از پایندان بمعنی ضمین و کفیل. و رجوع به پایندان شود، منتشر کردن. فاش و برملا کردن، کنایه از فاش و رسوا کردن. (از آنندراج) : عیب صاحب هنران چند ببازار آری چند از آن گلبن پرگل کف پرخار آری. صائب
چون کسی عاشق زنی شود و بوصال او نرسد مو را در کاغذی پیچیده داخل صندوق (قوطی) گذارد و پیش معشوقه فرستد و غرض از آن اعلام ضعف و ضعیفی خود در محنت هجر است. اگر معشوقه هم مشتاق او باشد او نیز در جواب مو فرستد} وصف زلفش کی دل صد چاک را رو میدهد شانه با این ربط مو میگیرد و مو میدهد) (مخلص کاشی. بها)
چون کسی عاشق زنی شود و بوصال او نرسد مو را در کاغذی پیچیده داخل صندوق (قوطی) گذارد و پیش معشوقه فرستد و غرض از آن اعلام ضعف و ضعیفی خود در محنت هجر است. اگر معشوقه هم مشتاق او باشد او نیز در جواب مو فرستد} وصف زلفش کی دل صد چاک را رو میدهد شانه با این ربط مو میگیرد و مو میدهد) (مخلص کاشی. بها)